خیلی بی من راحت بودی؟
صفحه 1 از 1
خیلی بی من راحت بودی؟
خيلي بي من راحت بودي، نه؟ نبودن من روي تو کلي تاثير مثبت گذاشته، نه؟همش در فکر اين بودي که چه کني که بيشترين استفاده را از نبودنم بکني؟ اينکه چه مي شد اين نبودن هيچگاه جايش را به بودن ندهد؟
ولي من آمدم؛در حالي که دلم لک زده براي لک زدنت،تنفست ،خواستنت،بوييدنت،آزارهايت و خلاصه هر چه متعلق به توست.
نا اميدت که نکردم؟! آخر گفته بودم شايد هواي تکرار قصه بيابانگردي مجنون به سرم بزندد و تو شايد ته دل مثل حريرت کمي اميدوار بودي اينطور بشود.ولي ديدم که مجنون بي عشق چيزي نيست به جز يک اسم قديمي و چرا ما نبايد اسطوره شويم؟ مگر نه اينکه در همان يک مورد با او اشتراک داريم؟
بي خود سعي نکن خودت را از چشمانم بيندازي.جاي تو قرص قرص است و در اين سفر قرصتر هم شد عين قرص ماه صورتت. هر که را مي ديدم ناخودآگاه در مقام مقايسه بر مي آمدم و حتي بدون يک درگيري زرد تو را پيروز اعلام مي کردم و چه زود فهميدم که مقايسه تو اشتباه است زيرا کفه ي هيچ ترازويي گنجايش روح عظيمت را ندارد و نخواهد داشت.
راستي منت گذاشتي،قدم رنجه کردي، کف پاهايت را بوسه گاه چشمانم قرار دادي و ديشب به خواب اين عاشق تنهايت آمدي.
فهميده ام که گاهي از اقيانوس محبتت قطراتي به اطراف مي پاشي و چه خوشبخت بوده ام که ديشب يکي از اين قطرات دنباله روي اشک چشمانم بوده است.ولي حيف،من چقدر دير به دير سهمم را از سرنوشتت ميگيرم.
از خوابم مي گفتم، مي خواستم چيزي در گوشَت بگويم،شايد وسوسه دادن نشاني اينجا به تو بر من غلبه کرده بود،همين که سرم را به تو نزديک کردم عطر بيد مجنون موهايت چنان مستم کرد که به قول سعدي دامنم از دست برفت.لحظه اي لبهايم را روي لاله ي گوشَت گذاشتم و بعد سرت را روي سينه ام فشردم.بماند که همان لحظه مادرت آمد و چه اتفاقاتي افتاد ولي هر وقت که ياد آن لحظه مي افتم گرمايي از قلبم سوي تک تک سلولهاي بدنم که يک صدا تو را مي خواهند گسيل مي شود که عطش آنها را زياد مي کند و ضربان قلبم را، آنچنان که از سرعت گريز از جو هم مي گذرد و مرا به آسمانها همانجايي که جايگاه حقيقي توست مي رساند.
در خواب دعا مي کردم هيچ گاه بيدار نشوم ، درست مثل همان شبهايي که تا صبح با هم بيدار بوديم و آرزوي هر لحظه ام نگذشتن همان لحظه بود و هميشه هم عقربه هاي ساعت مانند همه ي لحظات با تو بودن آنچنان مي دوند که گويي آنان هم در ماراتن عشق،هماني که آخر خطش هستم، شرکت مي کنند.
بار بعد زودتر به خوابم بيا و بيشتر بمان نگذار بين لحظات خوشبختي ام اينقدر فاصله بيفتد.
*دوست دارم نازنينم*
ولي من آمدم؛در حالي که دلم لک زده براي لک زدنت،تنفست ،خواستنت،بوييدنت،آزارهايت و خلاصه هر چه متعلق به توست.
نا اميدت که نکردم؟! آخر گفته بودم شايد هواي تکرار قصه بيابانگردي مجنون به سرم بزندد و تو شايد ته دل مثل حريرت کمي اميدوار بودي اينطور بشود.ولي ديدم که مجنون بي عشق چيزي نيست به جز يک اسم قديمي و چرا ما نبايد اسطوره شويم؟ مگر نه اينکه در همان يک مورد با او اشتراک داريم؟
بي خود سعي نکن خودت را از چشمانم بيندازي.جاي تو قرص قرص است و در اين سفر قرصتر هم شد عين قرص ماه صورتت. هر که را مي ديدم ناخودآگاه در مقام مقايسه بر مي آمدم و حتي بدون يک درگيري زرد تو را پيروز اعلام مي کردم و چه زود فهميدم که مقايسه تو اشتباه است زيرا کفه ي هيچ ترازويي گنجايش روح عظيمت را ندارد و نخواهد داشت.
راستي منت گذاشتي،قدم رنجه کردي، کف پاهايت را بوسه گاه چشمانم قرار دادي و ديشب به خواب اين عاشق تنهايت آمدي.
فهميده ام که گاهي از اقيانوس محبتت قطراتي به اطراف مي پاشي و چه خوشبخت بوده ام که ديشب يکي از اين قطرات دنباله روي اشک چشمانم بوده است.ولي حيف،من چقدر دير به دير سهمم را از سرنوشتت ميگيرم.
از خوابم مي گفتم، مي خواستم چيزي در گوشَت بگويم،شايد وسوسه دادن نشاني اينجا به تو بر من غلبه کرده بود،همين که سرم را به تو نزديک کردم عطر بيد مجنون موهايت چنان مستم کرد که به قول سعدي دامنم از دست برفت.لحظه اي لبهايم را روي لاله ي گوشَت گذاشتم و بعد سرت را روي سينه ام فشردم.بماند که همان لحظه مادرت آمد و چه اتفاقاتي افتاد ولي هر وقت که ياد آن لحظه مي افتم گرمايي از قلبم سوي تک تک سلولهاي بدنم که يک صدا تو را مي خواهند گسيل مي شود که عطش آنها را زياد مي کند و ضربان قلبم را، آنچنان که از سرعت گريز از جو هم مي گذرد و مرا به آسمانها همانجايي که جايگاه حقيقي توست مي رساند.
در خواب دعا مي کردم هيچ گاه بيدار نشوم ، درست مثل همان شبهايي که تا صبح با هم بيدار بوديم و آرزوي هر لحظه ام نگذشتن همان لحظه بود و هميشه هم عقربه هاي ساعت مانند همه ي لحظات با تو بودن آنچنان مي دوند که گويي آنان هم در ماراتن عشق،هماني که آخر خطش هستم، شرکت مي کنند.
بار بعد زودتر به خوابم بيا و بيشتر بمان نگذار بين لحظات خوشبختي ام اينقدر فاصله بيفتد.
*دوست دارم نازنينم*
parmidas56- همکار انجمن
- Registration date : 2009-01-19
تعداد پستها : 2426
محل سكونت : nurs
مدل گوشي : 206
امتیاز : 4939
مواضيع مماثلة
» راحت میشم-- کی پس ما راحت میشیم؟
» موضوع های تک عکس و خیلی جالب و متنوع در اینجا
» عکس های پراید اصلی کره 2010--خیلی عقب مونده ایم ما
» كلوچه ليمويي راحت و خوشمزه
» موضوع های تک عکس و خیلی جالب و متنوع در اینجا
» عکس های پراید اصلی کره 2010--خیلی عقب مونده ایم ما
» كلوچه ليمويي راحت و خوشمزه
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد