اعتراف به یک جنایت دیگر پای چوبه دار
صفحه 1 از 1
اعتراف به یک جنایت دیگر پای چوبه دار
اعتراف به يك جنايت ديگر پاي چوبه دار
يك محكوم به قصاص در يك قدمي چوبه دار به جنايتي ديگر اقرار كرد و باعث شد پرونده اتهامي اش بار ديگر به جريان بيفتد.
به گزارش خبرنگار ما اين محكوم كه محراب نام دارد از سال 73 تاكنون در زندان به سر مي برد و در اين مدت اجراي حكم وي به تعويق افتاده بود تا اينكه بالاخره مقدمات قصاص فراهم شد اما اعترافات جديد او بار ديگر انتقال اين مرد به پاي چوبه دار را به تعويق انداخت.
بنابر محتويات پرونده، تابستان سال 73 ماموران كلانتري شوش در جريان وقوع جنايت در يك آهنگري قرار گرفتند و وقتي به آنجا رفتند مشاهده كردند صاحب 45ساله مغازه با اصابت ضربات جسم سخت به سرش كشته شده است. به هم ريختگي مغازه نشان مي داد از آنجا سرقت شده است به همين دليل احتمال وقوع دزدي خونين مطرح شد تا اينكه همسايه هاي مرد آهنگر يك مظنون را به پليس معرفي كردند و گفتند مقتول كارگري 18ساله به نام محراب داشت كه از زمان كشف جسد خبري از او نيست. كارآگاهان وقتي درباره محراب تحقيق كردند متوجه شدند او و صاحب كارش شب ها در مغازه استراحت مي كردند و كارگر نوجوان خانه و سرپناهي نداشت. همين موضوع غيبت ناگهاني محراب را مرموزتر جلوه داد و تحقيقات گسترده يي براي پيدا كردن او انجام شد تا اينكه بالاخره ماموران توانستند پسر 18 ساله را رديابي و دستگير كنند. محراب در جريان بازجويي ها كشتن صاحب كارش را برعهده گرفت و گفت؛ تازه چند روز بود كه در آهنگري مشغول به كار شده بودم و شب ها همان جا مي خوابيدم تا اينكه شب حادثه وقتي داشتم با صاحب مغازه درددل مي كردم به او گفتم در گذشته جرمي مرتكب شده ام. مرد آهنگر وقتي اين حرف را شنيد تصميم گرفت مرا به پليس معرفي كند. من از اينكه كارم به دادگاه و زندان كشيده شود خيلي مي ترسيدم به همين دليل سعي كردم از طريق گفت وگو و خواهش و تمنا او را از تصميم اش منصرف كنم ولي او زير بار نمي رفت تا اينكه وي را كشتم. بعد از قتل بود كه چشمم به چند وسيله گرانقيمت افتاد و با سرقت آنها فرار كردم.
متهم بعد از ارائه اين توضيح ها در دادگاه جنايي وقت محاكمه شد و اولياي دم مقتول تقاضا كردند وي به قصاص محكوم شود. پس از صدور مجازات مرگ براي محراب، پرونده مراحل قضايي را طي كرد و آماده اجرا شد ولي ديگر خانواده مقتول براي پيگيري پرونده به دادگاه مراجعه نكردند و از آن زمان متهم بلاتكليف در زندان ماند تا اينكه امسال اولياي دم به دادسراي امور جنايي رفتند و اعلام كردند همچنان به نظر خود مبني بر لزوم اعدام محراب مصر هستند و مي خواهند اين حكم اجرا شود. در پي درخواست خانواده مقتول، پرونده روي ميز داديار اجراي احكام قرار گرفت و نام محراب در فهرست اعداميان گنجانده شد اما متهم در زندان تقاضا كرد با بازپرس جنايي ملاقات كند. او هنگامي كه به شعبه هفتم بازپرسي منتقل شد به محمدحسين شهرياري اذعان كرد در همان سال 73 فرد ديگري را نيز كشته است. اين مرد گفت؛ من با فردي به نام حسين دوست بودم و با هم در يك ساختمان نيمه كاره كار مي كرديم و شب ها در خانه يك پيرمرد در حوالي باغ فيض مي خوابيديم تا اينكه يك روز صبح وقتي بيدار شدم فهميدم حسين اموالم را سرقت كرده است. اين موضوع مرا به شدت عصباني كرد و باعث شد به فكر انتقام بيفتم.وي افزود؛ بعد از مدتي من و حسين از هم جدا شديم و ديگر خبري از او نداشتم تا اينكه چند ماه بعد يك روز به طور اتفاقي او را در بهشت زهرا ديدم و تعقيب كردم. وقتي وي متوجه حضور من شده بود به داخل يك مقبره خانوادگي رفت و در آنجا خودش را پنهان كرد. حدود يك ساعت مقبره را زير نظر داشتم تا اينكه بالاخره حسين با اين تصور كه من آنجا را ترك كرده ام از مقبره بيرون آمد و من با يك ميله آهني چند ضربه به وي زدم و او را كشتم. بعد از اين قتل بود كه به مغازه آهنگري رفتم تا هم آنجا كار كنم و هم شب ها جايي براي خواب داشته باشم. اعترافات جديد محراب باعث شد پرونده او دوباره به جريان بيفتد و بازپرس شهرياري از كارآگاهان خواست درباره صحت و سقم گفته هاي او تحقيق كنند. افسران جنايي وقتي به باغ فيض رفتند، خانه يي را كه محراب ادعا كرده بود شب ها به همراه حسين در آنجا مي خوابيد، پيدا كردند و به بازجويي از پيرمرد پرداختند. او متهم و حسين را شناخت و بخشي از حرف هاي محراب را تاييد كرد اما گفت از سرنوشت حسين بي اطلاع است. بنا بر اين گزارش در حال حاضر تحقيقات پليس براي رازگشايي از اين معما ادامه دارد.
به گزارش خبرنگار ما اين محكوم كه محراب نام دارد از سال 73 تاكنون در زندان به سر مي برد و در اين مدت اجراي حكم وي به تعويق افتاده بود تا اينكه بالاخره مقدمات قصاص فراهم شد اما اعترافات جديد او بار ديگر انتقال اين مرد به پاي چوبه دار را به تعويق انداخت.
بنابر محتويات پرونده، تابستان سال 73 ماموران كلانتري شوش در جريان وقوع جنايت در يك آهنگري قرار گرفتند و وقتي به آنجا رفتند مشاهده كردند صاحب 45ساله مغازه با اصابت ضربات جسم سخت به سرش كشته شده است. به هم ريختگي مغازه نشان مي داد از آنجا سرقت شده است به همين دليل احتمال وقوع دزدي خونين مطرح شد تا اينكه همسايه هاي مرد آهنگر يك مظنون را به پليس معرفي كردند و گفتند مقتول كارگري 18ساله به نام محراب داشت كه از زمان كشف جسد خبري از او نيست. كارآگاهان وقتي درباره محراب تحقيق كردند متوجه شدند او و صاحب كارش شب ها در مغازه استراحت مي كردند و كارگر نوجوان خانه و سرپناهي نداشت. همين موضوع غيبت ناگهاني محراب را مرموزتر جلوه داد و تحقيقات گسترده يي براي پيدا كردن او انجام شد تا اينكه بالاخره ماموران توانستند پسر 18 ساله را رديابي و دستگير كنند. محراب در جريان بازجويي ها كشتن صاحب كارش را برعهده گرفت و گفت؛ تازه چند روز بود كه در آهنگري مشغول به كار شده بودم و شب ها همان جا مي خوابيدم تا اينكه شب حادثه وقتي داشتم با صاحب مغازه درددل مي كردم به او گفتم در گذشته جرمي مرتكب شده ام. مرد آهنگر وقتي اين حرف را شنيد تصميم گرفت مرا به پليس معرفي كند. من از اينكه كارم به دادگاه و زندان كشيده شود خيلي مي ترسيدم به همين دليل سعي كردم از طريق گفت وگو و خواهش و تمنا او را از تصميم اش منصرف كنم ولي او زير بار نمي رفت تا اينكه وي را كشتم. بعد از قتل بود كه چشمم به چند وسيله گرانقيمت افتاد و با سرقت آنها فرار كردم.
متهم بعد از ارائه اين توضيح ها در دادگاه جنايي وقت محاكمه شد و اولياي دم مقتول تقاضا كردند وي به قصاص محكوم شود. پس از صدور مجازات مرگ براي محراب، پرونده مراحل قضايي را طي كرد و آماده اجرا شد ولي ديگر خانواده مقتول براي پيگيري پرونده به دادگاه مراجعه نكردند و از آن زمان متهم بلاتكليف در زندان ماند تا اينكه امسال اولياي دم به دادسراي امور جنايي رفتند و اعلام كردند همچنان به نظر خود مبني بر لزوم اعدام محراب مصر هستند و مي خواهند اين حكم اجرا شود. در پي درخواست خانواده مقتول، پرونده روي ميز داديار اجراي احكام قرار گرفت و نام محراب در فهرست اعداميان گنجانده شد اما متهم در زندان تقاضا كرد با بازپرس جنايي ملاقات كند. او هنگامي كه به شعبه هفتم بازپرسي منتقل شد به محمدحسين شهرياري اذعان كرد در همان سال 73 فرد ديگري را نيز كشته است. اين مرد گفت؛ من با فردي به نام حسين دوست بودم و با هم در يك ساختمان نيمه كاره كار مي كرديم و شب ها در خانه يك پيرمرد در حوالي باغ فيض مي خوابيديم تا اينكه يك روز صبح وقتي بيدار شدم فهميدم حسين اموالم را سرقت كرده است. اين موضوع مرا به شدت عصباني كرد و باعث شد به فكر انتقام بيفتم.وي افزود؛ بعد از مدتي من و حسين از هم جدا شديم و ديگر خبري از او نداشتم تا اينكه چند ماه بعد يك روز به طور اتفاقي او را در بهشت زهرا ديدم و تعقيب كردم. وقتي وي متوجه حضور من شده بود به داخل يك مقبره خانوادگي رفت و در آنجا خودش را پنهان كرد. حدود يك ساعت مقبره را زير نظر داشتم تا اينكه بالاخره حسين با اين تصور كه من آنجا را ترك كرده ام از مقبره بيرون آمد و من با يك ميله آهني چند ضربه به وي زدم و او را كشتم. بعد از اين قتل بود كه به مغازه آهنگري رفتم تا هم آنجا كار كنم و هم شب ها جايي براي خواب داشته باشم. اعترافات جديد محراب باعث شد پرونده او دوباره به جريان بيفتد و بازپرس شهرياري از كارآگاهان خواست درباره صحت و سقم گفته هاي او تحقيق كنند. افسران جنايي وقتي به باغ فيض رفتند، خانه يي را كه محراب ادعا كرده بود شب ها به همراه حسين در آنجا مي خوابيد، پيدا كردند و به بازجويي از پيرمرد پرداختند. او متهم و حسين را شناخت و بخشي از حرف هاي محراب را تاييد كرد اما گفت از سرنوشت حسين بي اطلاع است. بنا بر اين گزارش در حال حاضر تحقيقات پليس براي رازگشايي از اين معما ادامه دارد.
parmidas56- همکار انجمن
- Registration date : 2009-01-19
تعداد پستها : 2426
محل سكونت : nurs
مدل گوشي : 206
امتیاز : 4939
مواضيع مماثلة
» زن عموی «ندا» عاقبت اعتراف کرد
» تکان دهنده ترین اعتراف یک مجرم
» ماجرای شگفتانگیز جنایت یک قو
» زن 29ساله ای دختر 18ساله دارد(به نظر من این یک جنایت بشری است)
» محاکمه شکارچی بهمنشیربه اتهام ارتکاب 16 جنایت
» تکان دهنده ترین اعتراف یک مجرم
» ماجرای شگفتانگیز جنایت یک قو
» زن 29ساله ای دختر 18ساله دارد(به نظر من این یک جنایت بشری است)
» محاکمه شکارچی بهمنشیربه اتهام ارتکاب 16 جنایت
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد