بازيگر زن مشهور ايراني دليل ازدواج نكردنش را ميگويد!
صفحه 1 از 1
بازيگر زن مشهور ايراني دليل ازدواج نكردنش را ميگويد!
دلش پر است؛ نگاههاي بي منطق جامعه به زن را ميشمارد و به سنگهايي ميرسد كه جلوي پاي بازيگران زن است. ديروز از شهرت خوشش نميآمد چون با طرز فكر مردم شهرش آشنا بود و امروز هم از شهرت بيزار است چون تغييري در ديدگاه مردم نديده است. از مشكلاتي كه جلوي راه بازيگران زن وجود دارد ميگويد و به نقطهاي خيره ميشود، عمق نگاهش حاكي از تجربههاي تلخ و شيرين است. صدايش را رساتر ميكند و پاي زن بودنش را وسط ميكشد و باز مقتدرانه به هدفش افتخار ميكند و جسورانه ايدههايش را مرور ميكند. با مهرانه مهين ترابي از شكست گفتيم چون موفقيتش را باور داشتيم.
بخشهايي از گفتگوي همشهري مثبت با مهين ترابي در ادامه ميآيد:
• به ياد ندارم در زندگيام تا به امروزطعم واقعي شكست را چشيده باشم. شكستها و زمين خوردنها نتوانست اميدم را كمرنگ كند. تنها يك بار با تمام وجودم غم را باور كردم و فكر كردم كه زمين خوردم. قضيه بر ميگردد به 13 سالگيام؛ زماني كه پدرم را از دست دادم. دوره سختي بود اما حتي همين حس هم خيلي زود به يك اميد تبديل شد.
• مادرم زني مقتدر و محكم بود. پس از مرگ پدر روي پاي خودش ايستاد. هميشه با ديدن او محكم بودن را مرور ميكردم. حتي اگر به بلوغي كه شما ميگوييد نرسيده باشم اما سعي كردم محكم باشم. خب ديگر فقط ياد و خاطرات پدر بود. بايد اين قضيه را باور ميكردم. افسردگي را دوست نداشتم و با كساني كه ياد گرفتند زندگيشان را با آه و گريه بگذرانند و ياد نگرفتند اميد را ببينند نميتوانم كنار بيايم. حداقل در آن زمان سعي ام را كردم كه شكستها و غمها زمينم نزنند.
• اگر نگاهي به جامعه بيندازيم باورمان ميشود كه دوست داريم زندگيمان را با گريه و ناله پيش ببريم. اگر اشتباهي ميكنيم به جاي اينكه با شجاعت اشتباهمان را بپذيريم و فكرمان را متمركز كنيم به جاي حل كردن اشتباهمان ناله و گلايه را ترجيح ميدهيم.
• سال 58 وارد دانشكده هنرهاي دراماتيك شدم. شبها در فرودگاه مهرآباد و ارزيابي گمركي و روزها دانشكده و درس. امروز از خودم راضي هستم چون كم نياوردم و با تمام سختيها هدفم را دنبال كردم.
• من در ظاهر آدم شوخ اما در باطن فوقالعاده جدي هستم. كارم برايم جدي بود؛ مخصوصا تئاتر در زندگيام پر رنگترين مساله بود. از همان روز اول سراغ تلويزيون نرفتم. راستش را بخواهيد نميخواستم وارد تلويزيون شوم و چهرهام شناخته شود. احساس ميكردم سينما و تلويزيون به كشورمان وارد شده اما فرهنگش وارد نشده است. ديدم كه به بازيگران به چشم مطرب نگاه ميكنند و با بازيگران خانم هم در جامعه برخورد خوبي نميشد. من جوشش هنر را دوست داشتم و دارم؛ برايم چهره شدن مهم نبود.
• نگاه جامعه به حرفه بازيگري نگاه مثبتي نيست. شايد به راحتي نتواني خودت باشي و زندگي كني. تنهايي، خودسانسوري و... باعث ميشود نتواني هميشه شاد باشي. انگار زير ذرهبين هستي. حالا اگر بازيگر زن هم باشي كه مشكلات چندبرابر ميشود.
• چند تن از بازيگران زن ما زندگي مشترك موفقي دارند؟ در اصل در زندگي مجرديشان موفقترين هستند. اما وقتي ازدواج ميكنند همسرانشان ميخواهند كه دور بازيگري را خط بكشند يا خواستگارشان از آنها ميخواهد كه كار را كنار بگذارند. حتي زمانيكه با همكاران خود ازدواج ميكنند يا كارشان به جدايي ميكشد يا كارشان را كنار ميگذارند. يكي از دوستان من با آقاي كارگرداني ازدواج كرد وبا اين حال كه همكار بودند اما گاهي فرهنگ نادرست باعث شد از هم جدا شوند. اين بازيگران خانم هستند كه فقط به خاطر تاهل جلوي پيشرفتشان گرفته ميشود. اين همان فرهنگي است كه جا نيفتاده است. انگار به خاطر بازيگري بايد بهاي زيادي پرداخت.
• تصميم به مجرد ماندن سختترين تصميم زندگيام بود. ازدواج را دوست داشتم اما بايد تنها ميماندم. من هم عاشق فرزند هستم و دوست دارم براي افراد خانوادهام آشپزي كنم. اما از آنجا كه بازيگري وجودم را ساخته بود نميتوانستم به راحتي از حرفهام بگذرم.
• بايد نگاهمان را تغيير دهيم. خيلي راحت درباره ديگران قضاوت نكنيم. باور داشته باشيم كه هر كسي شخصيت مستقلي دارد و حرف زور نزنيم. اگر به اين باور رسيديم،ميتوانيم زندگي مشترك داشته باشيم. از انتخابمان نخواهيم آنچه شود كه ما ميخواهيم. به او و خواستههايش احترام بگذاريم. كسي كه قصد ازدواج دارد بايد به سطح فكري برسد كه پيشرفت همراهش را دوست داشته باشد و براي انتخابش شرط و شروط نگذارد. قبول كنيم ازدواج يعني همراه بودن، نه محدود كردن يكديگر. هيچكس با محدود كردن همسرش به موفقيت نرسيده..
بخشهايي از گفتگوي همشهري مثبت با مهين ترابي در ادامه ميآيد:
• به ياد ندارم در زندگيام تا به امروزطعم واقعي شكست را چشيده باشم. شكستها و زمين خوردنها نتوانست اميدم را كمرنگ كند. تنها يك بار با تمام وجودم غم را باور كردم و فكر كردم كه زمين خوردم. قضيه بر ميگردد به 13 سالگيام؛ زماني كه پدرم را از دست دادم. دوره سختي بود اما حتي همين حس هم خيلي زود به يك اميد تبديل شد.
• مادرم زني مقتدر و محكم بود. پس از مرگ پدر روي پاي خودش ايستاد. هميشه با ديدن او محكم بودن را مرور ميكردم. حتي اگر به بلوغي كه شما ميگوييد نرسيده باشم اما سعي كردم محكم باشم. خب ديگر فقط ياد و خاطرات پدر بود. بايد اين قضيه را باور ميكردم. افسردگي را دوست نداشتم و با كساني كه ياد گرفتند زندگيشان را با آه و گريه بگذرانند و ياد نگرفتند اميد را ببينند نميتوانم كنار بيايم. حداقل در آن زمان سعي ام را كردم كه شكستها و غمها زمينم نزنند.
• اگر نگاهي به جامعه بيندازيم باورمان ميشود كه دوست داريم زندگيمان را با گريه و ناله پيش ببريم. اگر اشتباهي ميكنيم به جاي اينكه با شجاعت اشتباهمان را بپذيريم و فكرمان را متمركز كنيم به جاي حل كردن اشتباهمان ناله و گلايه را ترجيح ميدهيم.
• سال 58 وارد دانشكده هنرهاي دراماتيك شدم. شبها در فرودگاه مهرآباد و ارزيابي گمركي و روزها دانشكده و درس. امروز از خودم راضي هستم چون كم نياوردم و با تمام سختيها هدفم را دنبال كردم.
• من در ظاهر آدم شوخ اما در باطن فوقالعاده جدي هستم. كارم برايم جدي بود؛ مخصوصا تئاتر در زندگيام پر رنگترين مساله بود. از همان روز اول سراغ تلويزيون نرفتم. راستش را بخواهيد نميخواستم وارد تلويزيون شوم و چهرهام شناخته شود. احساس ميكردم سينما و تلويزيون به كشورمان وارد شده اما فرهنگش وارد نشده است. ديدم كه به بازيگران به چشم مطرب نگاه ميكنند و با بازيگران خانم هم در جامعه برخورد خوبي نميشد. من جوشش هنر را دوست داشتم و دارم؛ برايم چهره شدن مهم نبود.
• نگاه جامعه به حرفه بازيگري نگاه مثبتي نيست. شايد به راحتي نتواني خودت باشي و زندگي كني. تنهايي، خودسانسوري و... باعث ميشود نتواني هميشه شاد باشي. انگار زير ذرهبين هستي. حالا اگر بازيگر زن هم باشي كه مشكلات چندبرابر ميشود.
• چند تن از بازيگران زن ما زندگي مشترك موفقي دارند؟ در اصل در زندگي مجرديشان موفقترين هستند. اما وقتي ازدواج ميكنند همسرانشان ميخواهند كه دور بازيگري را خط بكشند يا خواستگارشان از آنها ميخواهد كه كار را كنار بگذارند. حتي زمانيكه با همكاران خود ازدواج ميكنند يا كارشان به جدايي ميكشد يا كارشان را كنار ميگذارند. يكي از دوستان من با آقاي كارگرداني ازدواج كرد وبا اين حال كه همكار بودند اما گاهي فرهنگ نادرست باعث شد از هم جدا شوند. اين بازيگران خانم هستند كه فقط به خاطر تاهل جلوي پيشرفتشان گرفته ميشود. اين همان فرهنگي است كه جا نيفتاده است. انگار به خاطر بازيگري بايد بهاي زيادي پرداخت.
• تصميم به مجرد ماندن سختترين تصميم زندگيام بود. ازدواج را دوست داشتم اما بايد تنها ميماندم. من هم عاشق فرزند هستم و دوست دارم براي افراد خانوادهام آشپزي كنم. اما از آنجا كه بازيگري وجودم را ساخته بود نميتوانستم به راحتي از حرفهام بگذرم.
• بايد نگاهمان را تغيير دهيم. خيلي راحت درباره ديگران قضاوت نكنيم. باور داشته باشيم كه هر كسي شخصيت مستقلي دارد و حرف زور نزنيم. اگر به اين باور رسيديم،ميتوانيم زندگي مشترك داشته باشيم. از انتخابمان نخواهيم آنچه شود كه ما ميخواهيم. به او و خواستههايش احترام بگذاريم. كسي كه قصد ازدواج دارد بايد به سطح فكري برسد كه پيشرفت همراهش را دوست داشته باشد و براي انتخابش شرط و شروط نگذارد. قبول كنيم ازدواج يعني همراه بودن، نه محدود كردن يكديگر. هيچكس با محدود كردن همسرش به موفقيت نرسيده..
علي- همکار انجمن
- Registration date : 2009-01-30
تعداد پستها : 2095
آدرس پستي : alikhorshidi2009@yahoo.com
مدل گوشي : N70
امتیاز : 4415
مواضيع مماثلة
» دو شرط عجیب عروس خانوم برای ازدواج با بازیکن مشهور لیگ برتر!؟
» آیا مرد میتواند قبل از ازدواج بدن لخت دختر نامحرم را قصد ازدواج ببیند؟
» پردرآمدترين بازيگر هاليوود
» ازدواج ویزا؛ ازدواج با دختران خارجی!
» ظهور ازدواج جديد: ازدواج روزانه!!
» آیا مرد میتواند قبل از ازدواج بدن لخت دختر نامحرم را قصد ازدواج ببیند؟
» پردرآمدترين بازيگر هاليوود
» ازدواج ویزا؛ ازدواج با دختران خارجی!
» ظهور ازدواج جديد: ازدواج روزانه!!
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد