آن باش كه مي باشي
صفحه 1 از 1
آن باش كه مي باشي
امروز ما (باباجون! با احترام نوشتم آخه ميگن اول خودت به خودت احترام بذار تا بقيه بهت احترام بذارن ]چي چي شد؟![ {خودمم هم نفهميدم ، پرانتز هم کم اوردم})
اي بابا! اصلا يادم رفت چي چي مي خواستم (اوه! ببخشيد اشتباه شد! مي خواستيم!) بنويسم...
آهان! امروز صبح که داشتيم مي رفتيم سر کار، راديو ماشين مطلب جالبي از قول بايزيد بسطامي نقل کرد:
يا آن باش که هستي ،
يا آن باش که مي نمايي.
آقا ما رو ميگي؟! چقده از اين جمله خوشمان آمد. تصميم گرفتيم خودمان باشيم... يه کم بعد پشيمون شديم! تصميم گرفتيم اونچه که مي نماييم، باشيم!
خلاصه؛ به محض اينکه رسيديم به محل کارمون، صاف! تشريف برديم پيش يکي از همکاران؛ که ما رو خيلي خوب مي شناسه. بلافاصله ازش پرسيديم:
- آقا! من (اون موقع به جاي ما هنوز من مي گفتيم!) چه جور آدمي هستم(شما همون «هستيم» بخونين)؟
ايشون هم اول يه نگاهي (ديگه لطفا براي نگاه، «نوع» تعيين نفرماييد!) به ما انداختن و فرمودن:
- بسيار مودب ، آقا(!) و آدم خوب.
تازه فهميديم که ظاهرمون خيلي غلط اندازه و همه فکر مي کنن آدم خوبي هستيم! فلذا تصميم گرفتيم طبق بند دوم فرمايش آقاي بسطامي عمل کنيم. يعني اگه خوب مي نمائيم، واقعا هم خوب بشيم! و مودب و همچنين آقا(!)
فعلا هم به همون دليل اين جوري مي نويسيم که حفظ احترام شده باشه تا بعدا ببينيم چطور ميشه خودمان را هم خوب بکنيم.
واي چقدر سخته!!!!
****
الان که چندين ساعت از اون جريان گذشته و ما هم در فراموش کردن نصايح، سابقه طولاني داريم؛ تازه داريم متوجه ميشيم که نگاه همکار محترمون، همون نگاه عاقل اندر سفيه بوده! (ديدين بالاخره خودمان گفتيم! لازم نبود شما اين قدر به خودتون فشار بيارين!)
اي بابا! اصلا يادم رفت چي چي مي خواستم (اوه! ببخشيد اشتباه شد! مي خواستيم!) بنويسم...
آهان! امروز صبح که داشتيم مي رفتيم سر کار، راديو ماشين مطلب جالبي از قول بايزيد بسطامي نقل کرد:
يا آن باش که هستي ،
يا آن باش که مي نمايي.
آقا ما رو ميگي؟! چقده از اين جمله خوشمان آمد. تصميم گرفتيم خودمان باشيم... يه کم بعد پشيمون شديم! تصميم گرفتيم اونچه که مي نماييم، باشيم!
خلاصه؛ به محض اينکه رسيديم به محل کارمون، صاف! تشريف برديم پيش يکي از همکاران؛ که ما رو خيلي خوب مي شناسه. بلافاصله ازش پرسيديم:
- آقا! من (اون موقع به جاي ما هنوز من مي گفتيم!) چه جور آدمي هستم(شما همون «هستيم» بخونين)؟
ايشون هم اول يه نگاهي (ديگه لطفا براي نگاه، «نوع» تعيين نفرماييد!) به ما انداختن و فرمودن:
- بسيار مودب ، آقا(!) و آدم خوب.
تازه فهميديم که ظاهرمون خيلي غلط اندازه و همه فکر مي کنن آدم خوبي هستيم! فلذا تصميم گرفتيم طبق بند دوم فرمايش آقاي بسطامي عمل کنيم. يعني اگه خوب مي نمائيم، واقعا هم خوب بشيم! و مودب و همچنين آقا(!)
فعلا هم به همون دليل اين جوري مي نويسيم که حفظ احترام شده باشه تا بعدا ببينيم چطور ميشه خودمان را هم خوب بکنيم.
واي چقدر سخته!!!!
****
الان که چندين ساعت از اون جريان گذشته و ما هم در فراموش کردن نصايح، سابقه طولاني داريم؛ تازه داريم متوجه ميشيم که نگاه همکار محترمون، همون نگاه عاقل اندر سفيه بوده! (ديدين بالاخره خودمان گفتيم! لازم نبود شما اين قدر به خودتون فشار بيارين!)
parmidas56- همکار انجمن
- Registration date : 2009-01-19
تعداد پستها : 2426
محل سكونت : nurs
مدل گوشي : 206
امتیاز : 4939
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد