هدای عضو , اهدای زندگی
صفحه 1 از 1
هدای عضو , اهدای زندگی
4/3/1388
نفس های آخر :
اينک
خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز
غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ
پروانه اي نيست ، کافي است دکمه پيراهن پريروزم را باز کني تا پاره پاره
هاي عريان عصر هزار پروانه را به سوگ بنشيني.
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از
غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک
اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور
در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که
رفتنی ست و خواهان ماندن
است؟
www.ehda.ir
5/6/1388
دست نوشته يكي از بيماران ليست انتظار پيوند يك هفته بعد از پيوند قلب :
بسمه تعالي
دست نوشته يكي از بيماران ليست انتظار پيوند يك هفته بعد از پيوند قلب
" هل جزاء الاحسان الا الاحسان"
خسته تر از پروانه اي بي پر، بي رمق تر از برگ زرد خزان، نااميدتر از ساق
خشكيده در حسرت باران، چهار بهار عمرم با حسرت و درد خزان شد. نااميد از
همه جا در انتظار مرگ ، ديگر تاب و تحمل بودن نداشتم.
من بودم، انتظار،منتظر شفا از جانب شافي. مي ترسيدم براي سلامتي ام دعا
كنم كه نكند با دعاي من خانه اي داغدار شود. ديگر بريده بودم از دنيا و
طبيبان آن، رو به ضامن آهو كردم خسته ي خسته، نااميدتر از نااميدان
كه"معين الضعفاء" از خاندان خويش خواهد برگزيد. تا در ماه عزيز خدا نزديكي
ميلاد عزيز زهرا عزيزي رخت از اين دنياي فاني بست و به سوي ديار باقي
شتافت. همانا كه گويند معبود گلچين خواهد كرد!
گويا آن روز كه بر عزيزتان اسم مي نهاديد در حقيقت پروردگار او را ناجي برگزيد. تا ستون خميده كلبه ما را قائم كند.
در ماه مولود منجي عالم بشريت شنيدم گلي پرپرشد اما بدانيد قلبش مي تپد در
سينه ي خسته من. سينه اي كه تشنه ي قلبي با محبت بود ..... پر شد از مهر و
محبت.
سينه اي كه در يك قدمي مرگ بود، در انتظار بسته شدن پلك ها، اما ماند شاداب به بركت سخاوت دلتان.
و حال مي خواهم با پدر و مادر ناجي ام درد دل كنم:
مادرم؛ كلماتي نايافتني است براي توصيف دل بزرگت
پدرم؛ تو كه از اولاد رسولي زبان خاموش است در برابر عظمت قلبت
مادرم؛ آفتاب تلالوش را از نور چشمان تو گرفت .... بوسه بر چشمانت باد
پدرم؛ سخاوت دريا از كريمي دستان تو بود .... بوسه بر دستانت باد
آن روز كه تازه داغدار بوديد با جوله رضايت ملائكه بر دستانتان بوسه زدند
و از آن معبود بي همتا كه هرگز بنده خود را تنها نخواهد گذاشت تمنا كردند كه صبري بر دل
بي قرار شما دهند تا شايد داغ را تسكيني باشد. ما نيز به درگاه الهي دست دعا برمي داريم
كه معبودا به اين عزيزان كه گلي زيبا از بوستانشان چيدي صبري بي انتها عطا كن.
و روح سيده ناجيه حسيني يگانه را كه با دم مسيحايش بر جسم بي جان جان داد در بهشت جاويدان با اوليا الله محشور بگردان.
من همان قلب دختر شمايم كه مي تپم و زندگي مي دهم، دوست دارم بدانيد با
تمام وجودم دعايتان مي كنم و بدانيد شما نه تنها با سخاوتتان زني مرده را
زندگي بخشيدي بلكه سه فرزند را مادري دوباره داديد دوست دارم مرا اگر قابل
باشم دختر خود بدانيد.
"هر چند دختر شما كجا و من كجا"
"روحش شاد و يادش گرامي"
سودابه كياني
Bahareh- كاربر سايت
- Registration date : 2009-08-22
تعداد پستها : 44
Age : 36
محل سكونت : shiraz
مدل گوشي : Sony Ericsson
امتیاز : 66
مواضيع مماثلة
» اهدای عضو اهدای زندگی
» اهدای عضو اهدای زندگی
» زندگی دو حالت داره:
» بخش اول: مهمانی
» زن 30ساله ای که عنکبوت در گوشاش زندگی می کرد!!
» اهدای عضو اهدای زندگی
» زندگی دو حالت داره:
» بخش اول: مهمانی
» زن 30ساله ای که عنکبوت در گوشاش زندگی می کرد!!
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد